جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
دعای سحر

حوزه / انسان‏ هاى عارفِ با همّت در ترنم سحرگاهى ‏شان با محبوب مطلق و شريف بى ‏همتاى نظام هستى ، عالى‏ترين مراتب شرافت او را مسئلت دارند و درخواست مى ‏كنند به حق تمام مراتب شرافت خود دعايشان را مستجاب کند.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری«حوزه» در ادامه شرح دعای سحر به بررسی شريف‏ترين مراتب شرافت  باریتعالی می پردازد.

«اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ شَرَفِكَ بِاَشْرَفِهِ وَكُلُّ شَرَفِكَ شَريفٌ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِشَرَفِكَ كُلِّهِ»

خداوندا! از تو درخواست مى‏كنم شريف‏ترين مراتب شرافتت را، در صورتى كه تمام مراتب آن شريف است، خدايا! پس درخواست مى‏كنم به حق تمام مراتب شرافتت.

«شرف» همان علوّ و برترى به حسب صفات است، و «شريف» اسم براى ذات اقدس اله است به اعتبار علوّ صفاتش از آن حيث كه درك آن ممكن نيست. آن اصلِ اصيل و آن نكته عرشى كه همه موحّدان، چه فلاسفه و چه اصحاب حكمت متعاليه و چه سالكان و صاحبدلان و چه عارفان و صاحبان ذوق، در آن اتفاق نظر دارند اين است كه: «وجود» خير و شريف و نور و بهاء است، و «عدم» شر و پست و ظلمت و كدورت است. و وجود است كه همه اشيا مشتاق آن و همه حقيقت وجود شرف محض است و هر شرفى مظهر شرافت اوست.

موجودات طالب آن هستند، زيرا محور و منبع و سرچشمه هر خير و شرفى، وجود است. و بازگشت هرچه خير و شرف و حقيقت و نور است به وجود خواهد بود. پس حقيقت وجود و اصل هستى مى‏شود شرف محض، و هر شرفى مظهر شرافت اوست.

خداوند سبحان از آن جهت كه شريف است، معالى امور را دوست مى‏دارد و امور پَست مبغوض اوست، «عن حسين بن على عليه‏السلام قال رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: اِنَّ اللّه‏ يُحِبُّ مَعالِىَ الأمورِ وَ اَشرافَها و يَكْرُهُ سَفسافها» ، وجود مبارك سالار شهيدان عالم حسين بن على عليهماالسلام از وجود مقدس رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نقل مى‏كند كه ذات اقدس اله كارهاى بزرگ و والا را دوست مى‏دارد و كارهاى پَست را ناپسند مى‏شمرد.  

بارى! انسان سالك در پيمودن راه عرفان و نيل به مقام منيع خلافت اللّهى، احتياج مبرم به شرافت دارد، بدون مظهر كامل خداى شريف شدن، ممكن نيست، گرچه دارا شدن هر اسمى از اسماى حسناى الهى براى سالك ساعى شرفى عظيم است ولى درخواست شريف‏ترين مراتب شرافت نشانه همّت متعالى انسانى است كه خواهان «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً»  مى‏باشد. اين انسان‏هاى عارفِ با همّت در ترنم سحرگاهى‏شان با محبوب مطلق و شريف بى‏همتاى نظام هستى اين چنين زمزمه مى‏كنند:

«اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ شَرَفِكَ بِاَشْرَفِهِ»، اى خدا! اى مهربان! اى عزيز مطلق و اى شريف بى بديل، عالى‏ترين مراتب شرافت تو را مسئلت دارم، اى حقيقت هستى اگرچه تمام مراتب شرافت تو شريف و عالى است، حال كه چنين است پس از تو درخواست مى‏كنم به حق تمام مراتب شرافتت دعايم را مستجاب نما.

* گستره سلطنت خداوند سبحان

«اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ سُلْطانِكَ بِاَدْوَمِهِ وَكُلُّ سُلطانِكَ دآئِمٌ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِسُلْطانِكَ كُلِّهِ»

خداوندا! از تو درخواست مى‏كنم جاويدترين سلطنت و ابدى‏ترين مقام پادشاهيت را، در صورتى كه تمام آن ابدى و جاويد است، خدايا! پس درخواست مى‏كنم به حق تمام مقام سلطنت و پادشاهيت.

سلطنت خداوند سبحان بر تمامى مراتب وجود گسترده شده است، و هيچ چيزى نيست جز اين كه تحت سلطنت و مالكيت او واقع شده است. و او غلبه تامّ بر همه اشيا دارد، و هرگونه غلبه و سلطه‏اى ظهور غلبه و سلطه است.

حضرات اهل معرفت مى‏گويند: خداوند متعال در حضرت غيب به وسيله فيض اقدس بر اسما و صفات الهى و صور اسما، يعنى اعيان ثابته، سلطنت دارد و در حضرت شهادت به وسيله فيض مقدس بر ماهيات كلى و هويات جزئى سلطنت دارد، منتهى بروز سلطنت تامّه به هنگام بازگشت همه موجودات به سوى او و معاد عالم صورت مى‏گيرد. «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ للّه‏ِِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ» ، وحدانيت و پادشاهى منحصرانه به خدا بروز مى‏كند.

وحدانيت و سلطنت مطلق خداى سبحان در قيامت بروز و ظهور مى‏كند

ملك و ملكوت و دنيا و آخرت از آن اوست، او سرپرست مطلق، فرمانرواى بى‏منازع و مالك بى مشارك دنيا و آخرت است، اين حقيقت هم اكنون ثابت است، ولى در جهان آخرت بهتر روشن مى‏شود، يعنى مالكيت و سلطنت مطلق او در آن روز ظهور مى‏كند.

قرآن كريم خداى سبحان را به «واحد قهّار» مى‏شناساند و در قيامت نيز با همين اسم ظهور مى‏كند، واحد قاهر، واحدى است كه ديگران را تحت قهر خويش قرار مى‏دهد، چنين واحدى همتا نخواهد داشت، زيرا اگر واحدى باشد كه ثانى هم در كنارش باشد، آن واحد، قاهر نيست، چون آن ثانى مانند اين واحد است و زير پوشش او نرفته است، ولى اگر واحدى باشد كه هيچ غيرى در قبالش نباشد و جايگاهى نيابد، او مى‏شود واحد قهار كه قهرش همه را مى‏پوشاند.

بارى! انسان سالك وقتى پى برد كه نفس‏ناطقه انسانى مجرد است، و هر موجود مجردى ابدى و جاويدان است، و در پرتو اين معرفت تمام سعى او در تأمين ابديت خويش است، اصلاً در امور گذرا و فانى نمى‏انديشد و چيزى كه زوال‏پذير باشد را طلب نمى‏كند.

در مسير خلافت اللّهى نيز وقتى سلطنت الهى را مسئلت مى‏كند تا متّصف به اين وصف خدايى گردد، دعاى خود را اين گونه مطرح مى‏كند: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ سُلْطانِكَ بِاَدْوَمِهِ»، خدايا! مى‏خوهم مظهر كامل سلطان تو باشم، سلطنت جاويدان تو را داشته باشم، اگرچه تمام مراتب سلطنت تو جاوى و ابدى است. خدايا! براى اجابت اين دعا تو را به تمام مراتب سلطنت و پادشاهيت سوگند مى‏دهم: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِسُلْطانِكَ كُلِّهِ».

گرچه دانم كه بجايى نبرد راه غريب

 من ببوىِ سرِ آن زلفِ پريشان بروم

دلم از وحشتِ زندانِ سكندر بگرفت

 رخت بربندم و تا ملك سليمان بروم

حجت الاسلام و المسلمین سید علی طباطبایی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha